کمالو مجید
دل دیوانه را مجال برای خفتن و آرمیدن نیست. قرار را اینجا آشیانه نیست. خروش است و جوشش آن همه انتظارهای بلند که از کوههای استقامت فوران میکنند...
دل دیوانه را مجال برای گفتن و شنیدن نیست. کلمات را نمیتوان به این راه کشاند. اینجا نه منطق است، نه قانون. باید دید و فهمید. و سکوت را زمزمه کرد...
دل دیوانه را نه تو دانی که چیست و نه من! که عقل را راهدار است و دل، همراه! باید دل را بلد راه کرد و عقل را با خود همراه. تا شاید به آنجا که باید، رسید